حطةلغتنامه دهخداحطة. [ ح ِطْ طَ ] (ع اِ) درخواست کمی چیزی . (منتهی الارب ). کلمه ای که بگفتن آن گناه از گوینده بردارند. کلمه ای که بگفتن آن گناه از بنده فرونهند. (مهذب الاسماء). و معنی آن حط عنا ذنوبنا یا اوزارنا باشد. (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند، حطه کلمه ٔ شهادت است یعنی کلمه ٔ لا اله
حطیئةلغتنامه دهخداحطیئة. [ ح ُ طَ ءَ ] (اِخ )جرول بن اوس بن مالک عیسی ، مکنی به ابی ملیکة. شاعری مخضرمی از قبیله ٔ قیس . متوفی به سال 30 هَ . ق . او رادیوانی است . و ابن الندیم گوید: دیوان او را ابوسعیدسکری و نیز اصعمی و هم ابوعمرو شیبانی و باز طوسی وابن السکی
حیطهبندی ۱compartmentationواژههای مصوب فرهنگستانفراهم ساختن امکان دسترسی محدود به اطلاعات برای افرادی که برای انجام کاری مشخص به اطلاعات خاصی نیاز دارند
حیطهبندی ۲compartmentalizationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گروهبندی غیرسلسلهمراتبی اطلاعات حساس برای واپایش دسترسی دادهها که دقیقتر از دستهبندی امنیتی سلسلهمراتبی عمل میکند
ليس في اختصاصهدیکشنری عربی به فارسیدر صلاحيت او نيست , در حيطه اختيارات او نيست , از حيطه اختيارات او خارج است , به او ارتباطي ندارد