لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن وهب بن جریر. وی از پدرش روایت میکند که بشاربن برد، صالح بن داود برادر یعقوب را در وقت ولایت هجو کرد و این بیت از آن جمله است :هم حملوا فوق المنابر صالحاًأخاک فضحت من أخیک المنابر.چون به یعقوب بن داود این هجو رسید نزد مهدی رفت و گف