حکامیةلغتنامه دهخداحکامیة. [ ح َک ْ کامی ی َ ] (اِخ ) نام نخلستانی به یمامة بنوحکام را. و بنوحکام بطنی است از بنی عبیدبن ثعلبة.
اقامةلغتنامه دهخدااقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپای داشتن . (منتهی الارب ) (
اکامهلغتنامه دهخدااکامه . [ اَ م َ / م ِ ] (اِ) اُکامَه . غذایی که از روده ٔ گوسفند سازند و آنرا از گوشت و مصالح پر و آکنده می کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).
اکامهلغتنامه دهخدااکامه . [ اُ م َ / م ِ ] (اِ) اَکامَه . اَکامِه . (ناظم الاطباء). رجوع به اکامه [ اَ م َ / م ِ ] شود.
اقامةدیکشنری عربی به فارسیماندن , توقف کردن , نگاه داشتن , بازداشتن , توقف , مکث , ايست , سکون , مانع , عصاء , نقطه اتکاء , تکيه , مهار , حاءل , توقفگاه
منستیرلغتنامه دهخدامنستیر. [ م ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی به افریقیه معبد زاهدان وتارکان . (منتهی الارب ). شهری در تونس بر شبه جزیره ای در خلیج حکامه که 20000 تن سکنه دارد و بندری است صید ماهی را. (از لاروس ). چون از دیرباز مسیحیان دیری در این ناحیه تأسیس کرده بودند