حکومتنظامیmartial lawواژههای مصوب فرهنگستاناعمال حاکمیت نظامیان بهطور موقت بر تمام یا بخشی از کشور در پی اعلام وضعیت اضطراری
حکومت نظامیلغتنامه دهخداحکومت نظامی . [ ح ُ م َ ت ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معلق ماندن قوانین مدنی موقتاً و نائب مناب شدن قوانین لشکری آنرا برای مصلحتی عام . رجوع به نظامی شود.
بگیروببندفرهنگ مترادف و متضاد۱. حکومت نظامی ۲. توقیف، حبس ۳. قیدوبند، بگیروببند ۴. بازداشت دستهجمعی، دستگیریبیحسابوکتاب