خاربستلغتنامه دهخداخاربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خاربنان و خارخلاشه و امثال آن برگرد دیوار و باغ و کشت برای حفاظت آن فروبرند برای عدم دخول سوار و پیاده و دیگر حیوانات موذیه . (آنندراج ). آنچه بر دور زراعت و سرهای دیوار باغ از خار و خلاشه است . (انجمن آرای ناصری ). آنچه از خاربنان و امثال
خاربستفرهنگ فارسی عمید= پَرچین۲: ◻︎ به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو: ۴۱۲).
hedgedدیکشنری انگلیسی به فارسیپوشش داده شده، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، طفره زدن، از زیر در رفتن
hedgingدیکشنری انگلیسی به فارسیهدر دادن، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، طفره زدن، از زیر در رفتن
hedgeدیکشنری انگلیسی به فارسیپرچین، حصار، مانع، چپر، راه بند، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، طفره زدن، از زیر در رفتن
hedgesدیکشنری انگلیسی به فارسیحجاب، پرچین، حصار، مانع، چپر، راه بند، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، طفره زدن، از زیر در رفتن
سياجدیکشنری عربی به فارسیحصار , ديوار , پرچين , محجر , سپر , شمشير بازي , خاکريز , پناه دادن , حفظ کردن , نرده کشيدن , شمشير بازي کردن , چپر , خارپشته , راه بند , مانع , پرچين ساختن , خاربست درست کردن , احاطه کردن , طفره زدن , از زير (چيزي) در رفتن
خاربستلغتنامه دهخداخاربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خاربنان و خارخلاشه و امثال آن برگرد دیوار و باغ و کشت برای حفاظت آن فروبرند برای عدم دخول سوار و پیاده و دیگر حیوانات موذیه . (آنندراج ). آنچه بر دور زراعت و سرهای دیوار باغ از خار و خلاشه است . (انجمن آرای ناصری ). آنچه از خاربنان و امثال
خاربستفرهنگ فارسی عمید= پَرچین۲: ◻︎ به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو: ۴۱۲).
خاربستلغتنامه دهخداخاربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خاربنان و خارخلاشه و امثال آن برگرد دیوار و باغ و کشت برای حفاظت آن فروبرند برای عدم دخول سوار و پیاده و دیگر حیوانات موذیه . (آنندراج ). آنچه بر دور زراعت و سرهای دیوار باغ از خار و خلاشه است . (انجمن آرای ناصری ). آنچه از خاربنان و امثال
خاربستفرهنگ فارسی عمید= پَرچین۲: ◻︎ به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو: ۴۱۲).