خارسرلغتنامه دهخداخارسر. [ س َ ] (ص مرکب ) چیزی که مانند خار باریک و سر تیز باشد. (آنندراج ). هر چیز نوک دار. (ناظم الاطباء). خار بسیار سرتیز و هر چیز تیز نوکدار. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361).
خورشگرلغتنامه دهخداخورشگر. [ خوَ / خ ُ رِ گ َ ] (ص مرکب ) آشپز. طباخ . (ناظم الاطباء). خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. باورچی . خورده پز. مطبخی . خوالگیر. پزنده . خوراک پز. (یادداشت مؤلف ) : خورشگر بدیشان بزی چند و میش بدادی و صحرا نها
خورشگرفرهنگ فارسی عمید= آشپز: ◻︎ ز هر گوشت از مرغ و از چارپای / خورشگر بیاورد یکیک به جای (فردوسی: ۱/۴۹).
خورسارلغتنامه دهخداخورسار. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) جایی که در آنجا گرد آمده غذا خورند. اطاق غذاخوری . (ناظم الاطباء). خورستار. رجوع به خورستار شود.
خارسربرلغتنامه دهخداخارسربر. [ س َ ب ُ ] (اِ مرکب ) ابزاری است که خار را با آن می برند مانند داس . (ناظم الاطباء).
خارسرکلغتنامه دهخداخارسرک . [ س َ رَ ] (اِ مرکب ) از کرمهای طفیلی است که تعلق بگروه کرمهای بالغ دارد این گروه در روده های حیوانات ذی فقار از گروه های مختلف زیست می کند.
خارسرانacanthocephalaواژههای مصوب فرهنگستانراستهای از کرمها که سرشان خاردار است و گاهی اوقات انگل رودۀ مهرهداران هستند
خارسرتبارانAcanthocephalaواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سلسلۀ جانوران، دارای ساختار خرطوممانند در ناحیۀ سر و فاقد آرواره و روده که بالغ آنها در رودۀ مهرهداران زندگی میکند
سنجاقلغتنامه دهخداسنجاق . [ س َ ] (ترکی ، اِ) سوزنی بی سوفار با سری مدور و آن از غیر آهن کنند که قابل ارتجاع است .- سنجاق ته دار ؛ فلزی سیخکی مانند سوزن که در ته آن دگمه ٔ کوچکی تعبیه شده است . (از فرهنگ فارسی معین ).- سنجاق سر ؛ سنجاق فل
خارسربرلغتنامه دهخداخارسربر. [ س َ ب ُ ] (اِ مرکب ) ابزاری است که خار را با آن می برند مانند داس . (ناظم الاطباء).
خارسرکلغتنامه دهخداخارسرک . [ س َ رَ ] (اِ مرکب ) از کرمهای طفیلی است که تعلق بگروه کرمهای بالغ دارد این گروه در روده های حیوانات ذی فقار از گروه های مختلف زیست می کند.
خارسرانacanthocephalaواژههای مصوب فرهنگستانراستهای از کرمها که سرشان خاردار است و گاهی اوقات انگل رودۀ مهرهداران هستند
خارسرتبارانAcanthocephalaواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سلسلۀ جانوران، دارای ساختار خرطوممانند در ناحیۀ سر و فاقد آرواره و روده که بالغ آنها در رودۀ مهرهداران زندگی میکند