فرهنگ فارسی عمید
۱. کشیدن سر ناخن یا وسیلهای زبر برروی پوست بدن، برای رفع خارش آن؛ خاراندن: ◻︎ به غمخوارگی چون سرانگشت من / نخارد کس اندر جهان پشت من (سعدی۱: ۷۹).۲. (مصدر لازم) خارش پیدا کردن پوست بدن.۳. [قدیمی] خراش دادن؛ خراشیدن: ◻︎ چو خاریدند خاک از سنگ خارا / پدید آمد یکی طاق آشکارا (نظامی۲: ۳۳۰).<b