خاسپلغتنامه دهخداخاسپ . (اِ) سیب را گویند. تفاح . (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). رجوع بکلمه ٔ سیب شود.
پخشگاه اطلاعاتinformation clearing house/ information clearinghouseواژههای مصوب فرهنگستانواحدی در درون یک نهاد که به گردآوری و سازماندهی و ذخیرهسازی و اشاعۀ مدارک در یک حوزه یا رشتۀ تخصصی میپردازد
خاسیلغتنامه دهخداخاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) خاسی . سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، خاسئین . خاسئون : کونوا قردة خاسئین . (قرآن 165/7).بی نظیر و بدل آ