پخشگاه اطلاعاتinformation clearing house/ information clearinghouseواژههای مصوب فرهنگستانواحدی در درون یک نهاد که به گردآوری و سازماندهی و ذخیرهسازی و اشاعۀ مدارک در یک حوزه یا رشتۀ تخصصی میپردازد
خاسپلغتنامه دهخداخاسپ . (اِ) سیب را گویند. تفاح . (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). رجوع بکلمه ٔ سیب شود.
خاسیلغتنامه دهخداخاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) خاسی . سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، خاسئین . خاسئون : کونوا قردة خاسئین . (قرآن 165/7).بی نظیر و بدل آ
خاسیلغتنامه دهخداخاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) خاسی . سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، خاسئین . خاسئون : کونوا قردة خاسئین . (قرآن 165/7).بی نظیر و بدل آ
متخاسیلغتنامه دهخدامتخاسی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم سنگ اندازی کننده . (آنندراج ). با یکدیگر سنگ اندازی کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاسی شود.
نخاسیلغتنامه دهخدانخاسی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) نَخّاس . برده فروش . فروشنده ٔ غلام و کنیز : زآنکه پیراهن به دستش عاریه ست چون به دست آن نخاسی جاریه ست جاریه پیش نخاسی سرسری است در کف او ازبرای مشتری است .<p class=
نخاسیلغتنامه دهخدانخاسی . [ ن َخ ْ خا ] (حامص ) برده فروشی . بنده فروشی . || ستورفروشی . عمل نخاس . رجوع به نخاس شود.