خالگروهsapling 2واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از درختهای جوان که قطرِ برابر سینۀ آنها حداکثر ده سانتیمتر باشد
خالیگریلغتنامه دهخداخالیگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ضبط دیگر «خوالیگری » بمعنی «آشپزی » است : یکی گفت ما رابه نیک اختری بباید بر شه بخالیگری . فردوسی .ببازار خالیگری ساختن شتالنگ با کعبتین باختن . اسدی (گرشاسب