لغتنامه دهخدا
بصیری عجمی . [ ب َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) شاعر مشهوری است و جامع فضیلت علم و قناعت است چه از دنیا بکفافی قناعت کرده و گرد خانه ٔ ارباب دنیا نمیگردد و بجهت دونان بنده دونان نمیشود. شعر خوب میگوید و از اوست :در کوی می فروشان هر رند پادشاهی وزباده هر پیاله جام جهان نمایی .