خانهفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرا، منزل، مسکن، دار، بیت ۲. آپارتمان، کاشانه ۳. اتاق، وثاق، حجره ۴. چاردیواری، سرپناه ۵. اقامتگاه، ساختمانمسکونی، ماوا ۶. کلبه، سراچه ۷. آلونک، کوخ ۸. دولتس
خانهدیکشنری فارسی به انگلیسیabode, home, domicile, dwelling, habitation, house, housing, lodging, menage, ménage, pigeonhole, place, residence, rooms, tenement
آبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد
خارهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زمینشناسی) = خارا: ◻︎ ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت / حوالهٴ سر دشمن به سنگ خاره کنم (حافظ: ۷۰۰)، ◻︎ به دندانمزد از او خواهم قمیصی / اگر اطلس بُوَد یا خ
خارافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ سخت؛ گرانیت: ◻︎ رخ خارا به خون لعل میشست / مگر در سنگ خارا لعل میجست ـ چو از لعل لب شیرین خبر یافت / به سنگ خاره در گفتی گهر یافت (نظ
خاکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مواد ریز حاصل از خرد شدن سنگها که بهطور فراوان سطح کرۀ زمین و بسیاری از کرات دیگر را پوشانده است.۲. زمین.۳. کشور.۴. [مجاز] قبر؛ گور.۵. پودر؛ خاکه: خاک قند.
خالصهلغتنامه دهخداخالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج )