خانیچهلغتنامه دهخداخانیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) حوض کوچک وچشمه ٔ کوچک را گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به کلمه ٔ «خانی » شود : من آن خانیچه ام کابم عیان است هر آنچه دردل آید بر زبان است .<p class=
خانیچهفرهنگ فارسی عمیدحوض کوچک یا گودالی که آب چشمه در آن جمع میشود: ◻︎ من آن خانیچهام کآبم عیان است / هر آنچم در دل آید بر زبان است (نظامی۲: ۲۷۳).
پیراهن طلاییyellow jersey,maillot jauneواژههای مصوب فرهنگستاندر دور فرانسه، پیراهنی که در پایان هر مرحله به پیشتاز ردهبندی کلی اعطا میشود و او آن را در مرحلة بعد به تن میکند
خانه خانهلغتنامه دهخداخانه خانه . [ ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) تخلخل . متخلخل . سوراخ سوراخ . (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج ) : ز گیسو نافه نا