خاواتلغتنامه دهخداخاوات . (اِخ ) نام محلی است در سی و چهار هزارگزی جنوب غربی سبزوار واقع در ایالت کلان دایزنگی تابع کابل به افغانستان . این محل بین خط 68 درجه و 54 ثانیه ٔ طول شرقی و 34 درجه و
خاواتلغتنامه دهخداخاوات . (اِخ ) نام رودی است به افغانستان در صد و سی و پنجهزار و پانصدگزی جنوب سبزوار ولایت بهسود ایالت دایزنگی کابل ، بین 68 درجه و 23 دقیقه و12 ثانیه ٔ طول شرقی و <span clas
خواتلغتنامه دهخداخوات . [ خ َ ] (ع اِ) آواز بال عقاب هنگام فرودآمدن از هوا. || آواز تندر و توجبه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خواتلغتنامه دهخداخوات . [ خ َ ] (ع مص ) فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت . منه : خاتت العقاب . || کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت . منه : خات الرجل . || شکستن عهد و پیمان . خوت .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خواتلغتنامه دهخداخوات . [ خ َوْ وا ] (ع ص )دلیر. || آن که هر ساعت خورد و بسیار نخورد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خواضلغتنامه دهخداخواض . [ خ َوْ وا ] (ع ص ) غوطه خورنده . || ملاقات کننده . || آنچه در خاطر بازآید. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خواذلغتنامه دهخداخواذ. [ خ ِ ] (ع اِ) حدوث تب در وقت غیرمعلوم . منه : خواذ الحمی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).