خاکریزلغتنامه دهخداخاکریز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) ریزنده ٔ خاک . مرادف خاک انداز. || بمعنی اول سوراخ دیوار قلعه که برای دفع دشمنان سازند. (آنندراج ) : شد از برج تا خاکریز حصارز هندی چو گشتی بقیر استوار. عبدالقادر تونی (از آنندراج ).زحل
خاکریز، خاکریزفرهنگ مترادف و متضاد۱. حریم(رودخانه، نهر، جویآب) ۲. سیلبند، بند ۳. پشته، سنگرخاکی، پناهگاه(سربازاندرجبهه)
خاکریز 1earthworkواژههای مصوب فرهنگستانهر سازة باستانی به شکل پشتهای از خاک که کاربرد آن عموماً دفاعی بوده است
خاکریز 2embankmentواژههای مصوب فرهنگستانقشری از خاک یا خاک شندار که بین بستر و زیراساس ریخته میشود
خاکریز خطیlinear earthworkواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع خاکریز از جمله بند (dike) یا پشته (bank) که در امتداد خطی راست و نه منحنی ساخته شده باشد
خاکریز، خاکریزفرهنگ مترادف و متضاد۱. حریم(رودخانه، نهر، جویآب) ۲. سیلبند، بند ۳. پشته، سنگرخاکی، پناهگاه(سربازاندرجبهه)
خاکریز 1earthworkواژههای مصوب فرهنگستانهر سازة باستانی به شکل پشتهای از خاک که کاربرد آن عموماً دفاعی بوده است
خاکریز 2embankmentواژههای مصوب فرهنگستانقشری از خاک یا خاک شندار که بین بستر و زیراساس ریخته میشود
خاکریز 1earthworkواژههای مصوب فرهنگستانهر سازة باستانی به شکل پشتهای از خاک که کاربرد آن عموماً دفاعی بوده است
خاکریز 2embankmentواژههای مصوب فرهنگستانقشری از خاک یا خاک شندار که بین بستر و زیراساس ریخته میشود
خاکریز خطیlinear earthworkواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع خاکریز از جمله بند (dike) یا پشته (bank) که در امتداد خطی راست و نه منحنی ساخته شده باشد
خاکریز گدازهlava leveeواژههای مصوب فرهنگستانورقههای سنگپایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود میآورد
خاکریز، خاکریزفرهنگ مترادف و متضاد۱. حریم(رودخانه، نهر، جویآب) ۲. سیلبند، بند ۳. پشته، سنگرخاکی، پناهگاه(سربازاندرجبهه)
شانۀ خاکریزcessواژههای مصوب فرهنگستانفضایی در دو طرف مسیر راهآهن، بلافاصله بعد از شانۀ پارسنگ، که معمولاً برای تردد ایمن کارکنان در نظر گرفته میشود