خاکپوشلغتنامه دهخداخاکپوش . (ن مف مرکب ) پوشنده ٔ خاک . آغشته بخاک . خاک آلود. مستور در خاک : زین خانه ٔخاک پوش تاکی زآن خوردن زهر و نوش تاکی .نظامی .
خاکپاشیلغتنامه دهخداخاکپاشی . (حامص مرکب ) عمل خاک پاشیدن : بخاکپاشی باد و ببادساری آب . خاقانی .ز خاکپاشی در دستخون فروماندیم ز پاکبازی نقش فنا فروخواندیم .خاقانی (دیوان چ عبدالرس
خاکپوشmulchواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از کاه، خاکاره، برگ، ورقۀ پلاستیکی یا خاک سست که سطح خاک را با آن میپوشانند تا از خاک و ریشۀ گیاهان در برابر اثر قطرات باران، سلهبندی، یخبندان، فرسا
خاکپوش زندهliving mulchواژههای مصوب فرهنگستانپوشش گیاهی که زیر گیاه دیگر میکارند و معمولاً باعث کاهش فرسایش و افزایش مواد آلی خاک میشود، بیآنکه رقیبی برای گیاه اصلی باشد
خاک خفتلغتنامه دهخداخاک خفت . [ خ ُ ] (ن مف مرکب ) خاکپوش و هر چیزی که در خاک بخوابانند چون گوشت بعضی از حیوانات که بوی ناخوش داشته باشد مثل ماهی و مانند آن . (از آنندراج ) : بفرمو
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «
خاک آلودلغتنامه دهخداخاک آلود. (ن مف مرکب ) کنایه از خاک پوش . (آنندراج ). مُعَفَّر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). مُغَبَّر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (ا
خاکپاشیلغتنامه دهخداخاکپاشی . (حامص مرکب ) عمل خاک پاشیدن : بخاکپاشی باد و ببادساری آب . خاقانی .ز خاکپاشی در دستخون فروماندیم ز پاکبازی نقش فنا فروخواندیم .خاقانی (دیوان چ عبدالرس