لغتنامه دهخدا
خبث الذهب . [ خ َ ب َ ثُذْ ذَ هََ ] (ع اِ مرکب ) چیزی است چون کفکی که گاه ذوبان زر بر سر آید. (یادداشت بخط مؤلف ). غشی که در طلاست . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (تاج العروس )(از لسان العرب ) (از البستان ). ثفل طلا است لطیف تر ازهمه و در افعال قویتر از خ