خبریلغتنامه دهخداخبری . [ خ َ ب َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائی .- جمله ٔ خبری ؛ جمله ٔ خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله ٔ انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله ٔ خبری
خبریلغتنامه دهخداخبری .[ خ َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به خبر که قریه ای است از قراء فارس در نواحی شیراز. (از انساب سمعانی ).
خبرگیلغتنامه دهخداخبرگی . [ خ ُ / خ ِ رَ / رِ ] (حامص ) حالت خبره بودن . بااطلاعی از امری . باخبری از چیزی . کارشناسی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خیبریلغتنامه دهخداخیبری . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان گناباد و 6 هزارگزی شمال خاوری گناباد و 4 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بیرجند به گناباد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و <s
خیبریلغتنامه دهخداخیبری . [ خ َ ب َ ری ی ] (ص نسبی ) انتساب است به خیبر که قلعه و حصنی معروف است بچند منزلی مدینه . (از انساب سمعانی ) : بشو زی امامی که خط پدرش است بتعویذ خیرات مر خیبری را. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص <span class="hl" dir=
خبرگیفرهنگ مترادف و متضاداستادی، اهلیت، بصیرت، تجربه، تسلط، حذاقت، زبردستی، کارشناسی، مهارت ≠ ناآزمودگی
خبرینلغتنامه دهخداخبرین . [ خ َ ] (اِخ ) نام قریه ای از اعمال بست است و ابوعلی حسین بن لیث بن مدرک خبرینی بستی منسوب بدانجاست وی بسال 377 هَ . ق . در حین حج گزاری بدرودحیات گفت . (از معجم البلدان یاقوت حموی ). و در انساب سمعانی آمده خبرین نام قریه ای است از اع
خبریهلغتنامه دهخداخبریه . [ خ َ ب َ ری ْ ی َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائیه .- جمله ٔ خبریه ؛ جمله ٔ خبریه جمله ای است که قابل تصدیق و تکذیب باشد. چون زید رفت ، علی آمد، حسین کتاب دارد. رجوع به جمله ٔ خبری شود.
خوش خبریلغتنامه دهخداخوش خبری . [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ ب َ ] (حامص مرکب ) نویدنیک . مژده . (ناظم الاطباء). عمل خوش خبر : صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است که مژده ٔ طرب از گلشن سبا آورد. حافظ.- <span class
اسناد خبریلغتنامه دهخدااسناد خبری . [ اِ دِ خ َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الاسناد الخبری ، ضم کلمة او ما یجری مجراها الی اخری بحیث یفید ان مفهوم احداهما ثابت لمفهوم الاخری او منفی عنه و صدقه مطابقته للواقع و کذبه عدمها و قیل صدقه مطابقته للاعتقاد و کذبه عدمها. (تعریفات ). اسناد خبری نسبت حاکی ا
خبرینلغتنامه دهخداخبرین . [ خ َ ] (اِخ ) نام قریه ای از اعمال بست است و ابوعلی حسین بن لیث بن مدرک خبرینی بستی منسوب بدانجاست وی بسال 377 هَ . ق . در حین حج گزاری بدرودحیات گفت . (از معجم البلدان یاقوت حموی ). و در انساب سمعانی آمده خبرین نام قریه ای است از اع
خبریهلغتنامه دهخداخبریه . [ خ َ ب َ ری ْ ی َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائیه .- جمله ٔ خبریه ؛ جمله ٔ خبریه جمله ای است که قابل تصدیق و تکذیب باشد. چون زید رفت ، علی آمد، حسین کتاب دارد. رجوع به جمله ٔ خبری شود.
خوش خبریلغتنامه دهخداخوش خبری . [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ ب َ ] (حامص مرکب ) نویدنیک . مژده . (ناظم الاطباء). عمل خوش خبر : صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است که مژده ٔ طرب از گلشن سبا آورد. حافظ.- <span class
نکومخبریلغتنامه دهخدانکومخبری . [ ن ِ م َ ب َ ] (حامص مرکب ) صفت نکومخبر. نیکومخبری . نکونیتی . رجوع به نکومخبر شود.
نیک مخبریلغتنامه دهخدانیک مخبری . [م َ ب َ ] (حامص مرکب ) خوش باطنی . نیک دلی : او را نظیر نبود در نیک مخبری او را شبیه نبود در نیک منظری .فرخی .
اسناد خبریلغتنامه دهخدااسناد خبری . [ اِ دِ خ َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الاسناد الخبری ، ضم کلمة او ما یجری مجراها الی اخری بحیث یفید ان مفهوم احداهما ثابت لمفهوم الاخری او منفی عنه و صدقه مطابقته للواقع و کذبه عدمها و قیل صدقه مطابقته للاعتقاد و کذبه عدمها. (تعریفات ). اسناد خبری نسبت حاکی ا