خثمةلغتنامه دهخداخثمة. [ خ ُ م َ ] (ع اِمص ) کوتاهی بینی گاو. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || کوتاهی و کلفتی و پهنی بینی گاو. (از متن اللغة) .
خیثمةلغتنامه دهخداخیثمة. [ خ َ ث َ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان مکنی به ابوالحسن از طرابلس بود و از حفاظ حدیث و بعصر خود محدث شام . او راست کتابی بزرگ بنام «فضائل الصحابه ». او بسال 343 هَ . ق . در طرابلس شام درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1<
خطمهلغتنامه دهخداخطمه . [ خ َ م َ ] (اِخ ) قبیله ای است ازانصار و هم بنوعبداﷲبن مالک بن اوس . (منتهی الارب ).
خطمهلغتنامه دهخداخطمه . [ خ ُ م َ ] (ع اِ) بلندی کوه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
مخثمةلغتنامه دهخدامخثمة. [ م ُخ َث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخثم : نعل مخثمة؛ کفش پهناور بی سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || نعل مخثمه ؛ کفش پهناور نوک دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.