خزرکلغتنامه دهخداخزرک . [ خ َ رَ ] (اِ) جبن . ترس . (ناظم الاطباء). جبن باشد و آن جزع و فزع کردن است نزدیک مخلوق که از اندک گریزان باشد. (آنندراج ).
خجیرکلالغتنامه دهخداخجیرکلا. [ خ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورزود بخش نور شهرستان آمل .واقع در 12هزارگزی بلده و 41هزارگزی خاور شوسه ٔ چالوس (حدود کندوان ). موقعیت این ناحیه کوهستانی و سردسیر است با <span class="hl" dir="l
خجیرکلالغتنامه دهخداخجیرکلا. [ خ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورزود بخش نور شهرستان آمل .واقع در 12هزارگزی بلده و 41هزارگزی خاور شوسه ٔ چالوس (حدود کندوان ). موقعیت این ناحیه کوهستانی و سردسیر است با <span class="hl" dir="l