خداشناسیلغتنامه دهخداخداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ربط آن بروحی برتر و عقلی ا
خداشناسلغتنامه دهخداخداشناس . [ خ ُ ش ِ ] (نف مرکب ) پارسا. خدادان . (آنندراج ). موحد. (ناظم الاطباء). ربانی . باایمان : مردی خداشناس و عابد بود. (مجمل التواریخ و القصص ).نصیب ماست بهشت ای خداشناس بروکه مستحق کرامت گناهکارانند.حافظ.