لغتنامه دهخدا
خدره . [ خ َ دِ رَ ] (ع ص ، اِ) خرمای نارسیده که از درخت افتد. (از ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || مؤنث خَدِر. (از اقرب الموارد). رجوع به خدر شود. || (ع ص ) نعت است مر عضوی یا حسی که بخواب رفته . (منتهی الارب ). یقال : اعضاء خدره ؛ عضوهای بخواب رفته . (از