خدوییلغتنامه دهخداخدویی . [ خ َ ] (اِخ ) سهل بن حسان بن ابی خدویه الخدویی حافظ. ابوحاتم گفت : وی از حافظان قرآن بود و از حاتم بن اسماعیل و یحیی بن سعید قطان و عبدالرحمن بن مهدی روایت کرد و از او احمدبن حنبل و غیر او روایت دارند. (از انساب سمعانی ).
خدوییلغتنامه دهخداخدویی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به خدویه است و خدویه جد سهل بن حسان محدث می باشد. (از انساب سمعانی ).
خذوءلغتنامه دهخداخذوء. [ خ ُ ] (ع مص ) فروتنی کردن . رجوع به خذء در این لغت نامه شود. || منقاد شدن . (از منتهی الارب ). رجوع به خذء در این لغت نامه شود.
خدیولغتنامه دهخداخدیو. [ خ ِ ی ْ وْ ] (اِخ ) لقبی است اسماعیل پاشا چهارمین امیر و حاکم از سلسله ٔ خدیوان مصر را.
خذولغتنامه دهخداخذو. [ خ َ ] (ع مص ) آب دهان انداختن . لغتی در خذو. خیو. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به کلمه ٔ خدو شود.
خذولغتنامه دهخداخذو. [ خ َذْوْ ] (ع ص ) سست گردیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). سست شدن . || فروتنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آگنده شدن گوشت و پر گردیدن آن . (منتهی الارب ).
خدویهلغتنامه دهخداخدویه . [ خ َ ی َ ] (اِخ ) وی جد سهل بن حسان خدویی حافظ قرآن است . رجوع به خدویی شود.