خرابکاریلغتنامه دهخداخرابکاری . [ خ َ ] (حامص مرکب ) اِفساد. (یادداشت بخط مؤلف ). عمل خرابکار. || در تداول عامه ، آلودن بستر یا زیر جامه . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرابکاری، خرابکاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخلال، تخریب، ویرانگری ۲. نظمستیزی، هرجومرجطلبی ۳. افساد ۴. فساد، کارشکنی
خرابکاری، خرابکاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخلال، تخریب، ویرانگری ۲. نظمستیزی، هرجومرجطلبی ۳. افساد ۴. فساد، کارشکنی
خرابکاری رایانهایcybervandalismواژههای مصوب فرهنگستانخرابکاری ازطریق رایانه یا در سامانههای رایانهای
خرابکاری رایانهایcybervandalismواژههای مصوب فرهنگستانخرابکاری ازطریق رایانه یا در سامانههای رایانهای
خرابکاری، خرابکاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخلال، تخریب، ویرانگری ۲. نظمستیزی، هرجومرجطلبی ۳. افساد ۴. فساد، کارشکنی
ضدِخرابکاریcountersabotageواژههای مصوب فرهنگستاناقدام ضداطلاعات بهمنظور شناسایی یا انهدام یا خنثیسازی یا جلوگیری از خرابکاری