خرزاللغتنامه دهخداخرزال . [ خ َ رِ ] (اِ) نامی که در کلارستاق و لاهیجان و دیلمان به اش انگور دهند. در کلاردشت این نام را به رامنوس کاتارتیکا داده و در درفک سیاه درخت و در پل زنگوله کلی کک و در زیارت اشنگور گویند. (یادداشت بخط مؤلف ).
خرزویللغتنامه دهخداخرزویل . [ خ َ زَ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ولایت طارم . (از ناظم الاطباء). در سفرنامه ٔ ناصرخسرو نام این محل آمده است .
خرجللغتنامه دهخداخرجل . [ خ َ ج َ ] (اِ) نوعی از مرغ باشد که شیرازیان کورکور گویندش . || یک نوع ملخ بی بال است که آنرا گرفته با نمک پزند و خورند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).