خرجیدنلغتنامه دهخداخرجیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) چشم گریان داشتن و اشک ریختن . (ناظم الاطباء) : همی بود با سوک مادر دژم همی کرد با جان شیرین ستم چو گودرز آن سوک شهزاده دیددژم شد چون آن سرو آزاده دیدبخرجید و گفتش که ای شاهزادشنو پند از نو مکن سوک یاد.<
خرزدانلغتنامه دهخداخرزدان . [ خ َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام مبارزی بود تورانی . (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع).