خرحمالیلغتنامه دهخداخرحمالی . [ خ َ ح َم ْ ما ] (حامص مرکب ) عملی که از کار سخت و رنج آور انجام دادن حاصل میشود.
خرحمالیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیگاری، کاربیمزد ۲. خرکاری ۳. زحمت بیهوده ومفت، تلاش بیپاداش، زحمت بیاجر، کارپرمشقت
خرحمالی کردنلغتنامه دهخداخرحمالی کردن . [ خ َ ح َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) کارهای سخت انجام دادن . عمل دشوار و رنج آور انجام دادن .
خرحماللغتنامه دهخداخرحمال . [ خ َ ح َم ْ ما ] (ص مرکب ) آنکه فقط بارهای سخت و کارهای دشوار می تواند انجام دهد بدون آنکه کارهای سخت را با فکر بکارهای آسان تبدیل کند و به اتمام رساند. || (اِ مرکب ) در اصطلاح بنایان و معمارها تیر بزرگ باشد که بار سایر تیرها بر او افتد.
خرحمالی کردنلغتنامه دهخداخرحمالی کردن . [ خ َ ح َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) کارهای سخت انجام دادن . عمل دشوار و رنج آور انجام دادن .
خرحمالی کردنلغتنامه دهخداخرحمالی کردن . [ خ َ ح َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) کارهای سخت انجام دادن . عمل دشوار و رنج آور انجام دادن .