خردهبینی

مترادف

۱. ایرادگیری، عیبجویی، خردهدانی، موشکافی، تیزبینی، خردهپژوهی، تیزفهمی، دقت، کنجکاوی، نقادی
۲. کوتهبینی، کوتهنظری ≠ کلاننگر
۳. نکتهسنجی، نکتهبینی، نکتهدانی

جست‌وجوی دقیق

خردهبینی

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. ایرادگیری، عیبجویی، خردهدانی، موشکافی، تیزبینی، خردهپژوهی، تیزفهمی، دقت، کنجکاوی، نقادی ۲. کوتهبینی، کوتهنظری ≠ کلاننگر ۳. نکتهسنجی، نکتهبینی، نکتهدانی

جست‌وجوی هم‌آوا

خردهبین

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. باریکبین، دقیق، خردهپژوه، موشکاف، تیزبین، کنجکاو ۲. ایرادگیر، خردهگیر، معترض، عیبجو، نکتهسنج، نکتهگیر، نکتهبین، نکتهدان ۳. کوتهبین، کوتهنظر ≠ کلاننگر

جست‌وجوی متن

نقادی

فرهنگ مترادف و متضاد

ایرادگیری، تنقید، خردهبینی، خردهگیری

کنجکاوی

فرهنگ مترادف و متضاد

تتبع، تجسس، تدقیق، جستجو، خردهبینی، دقت، مداقه

خرده گرفتن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. عیبجویی کردن، نکتهگیری کردن ۲. ایرادگرفتن، انتقاد کردن ۳. خردهبینی گرفتن

درپیوند

بیشتر بدانید

خردهبینی

مترادف

جست‌وجوی دقیق