خریداریلغتنامه دهخداخریداری . [ خ َ ] (حامص ) عمل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف ). ابتیاع . (ناظم الاطباء).- به چشم خریداری در چیزی نگریستن ؛ با نهایت دقت در چیزی نظر انداختن ، بدقت در چیزی توجه کردن .- بی خریداری ؛ بازار نداشتن . کساد <span
خردورزیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خردوری، فرزانگی، خردمندی، عقلورزی، تعقل ≠ خردستیزی ۲. خردگرایی، خردباوری ≠ خردگریزی