خراقوشلغتنامه دهخداخراقوش . [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه ، در 8500گزی شمال باختری هشتیان واقع است . این ناحیه در دامنه ٔ کوه واقع و سردسیر و سالم است . بدانجا 121 تن سکنه ٔ کردی زبان زندگی می
خرکشلغتنامه دهخداخرکش . [ خ َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در هزارگزی جنوب خاوری بافت سر راه مالرو صوغان به کوشک . کوهستانی سردسیر، آب آن ازچشمه ، محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class=
خرکشلغتنامه دهخداخرکش .[ خ َ ک ُ ] (اِ) سرموزه را گویند و آن کفشی است که بر بالای موزه پوشند و در ماوراءالنهر متعارفست و در عربی جرموق خوانند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || جانوریست خاکستری رنگ و شبیه به جعل و بیشتر در قبرستانها می باشد. (از برهان قاطع). حم
خرکوسلغتنامه دهخداخرکوس . [ خ َ ] (ع اِ) بارهنگ و آن گیاهی است دارویی ودر فارس خرگوش نامیده میشود. (از دزی ج 1 ص 366). ظاهراً همان خرگوشک باید باشد. رجوع به خرگوشک شود.