خرپولیلغتنامه دهخداخرپولی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) حالت خرپول . حالت آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان نمیکند.
دره خرلوانلغتنامه دهخدادره خرلوان . [ دَرْ رَ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابانی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه ها و راه آن اتومبیل رو است . ساکنین آن از طایفه ٔ سیلاورزی هستند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 6).
قشلاق چاخرلولغتنامه دهخداقشلاق چاخرلو. [ ق ِ خ ِ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقعدر 46 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 46 هزارگزی شوسه ٔاهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ، هوای آن معتدل و مایل به گرمی م
فخرلولغتنامه دهخدافخرلو. [ ف َ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 20 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ای است کوهستانی سردسیر که دارای