خرمگانیلغتنامه دهخداخرمگانی . [ خ ُرْ رَ ] (اِ) خرمقانی . نوعی از جنطیانای رومی . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خرمقانی شود.
خرمن ناکوفتهلغتنامه دهخداخرمن ناکوفته . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ت َ/ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرمنی که هنوز خرد نکرده اند. خرمنی که هنوز نکوبیده اند. کُدْس . (دهار).
خرمن کوفتهلغتنامه دهخداخرمن کوفته . [ خ ِ یا خ َ م َ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرمنی که آنرا کوبیده اند. خرمنی که آماده برای جدا کردن دانه های آن از سایر قسمتهای آن است . عَرْمة. قِصِری .
ناکوفتهلغتنامه دهخداناکوفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کوبیده ناشده . ناکوبیده : خرمنی بودی به دشت افراشته مهمل و ناکوفته بگذاشته .مولوی .
تل کردنلغتنامه دهخداتل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی هم چون خرمنی گرد کردن . کوت کردن . بر روی یکدیگر نهادن چون تلی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تل شود.
کود کردنلغتنامه دهخداکود کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوت کردن . بر روی یکدیگر ریختن تا چون خرمنی یا گنبدی شود. پر کردن بیش از لبه ٔ ظرف و عرب نیز این کلمه را گرفته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت کردن شود.