خرمن گاهلغتنامه دهخداخرمن گاه . [ خ ِ/ خ َ م َ ] (اِ مرکب ) جای کوفتن خرمن . (از ناظم الاطباء). جرین . داس . بَیْدَر. (منتهی الارب ) : تخم تا در زمین نماند سه ماه بر از او کی خوری به خرمنگاه ؟ سنائی .ه
خرمن گاهفرهنگ فارسی عمیدقطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو دروشده را بهوسیلۀ خرمنکوب میکوبند تا کاه از دانه جدا شود.
گاو در خرمن کردنلغتنامه دهخداگاو در خرمن کردن . [ دَ خ َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار کسی را پامال کردن و رسوا کردن و خراب و تباه ساختن . (غیاث ) : تا چوکاهش فلک دهد بربادخصم را گاو کرده در خرمن .ظهوری (از آنندراج ).