خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرم باش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آتاش
فرهنگ فارسی عمید
= آداش
-
آداش
فرهنگ فارسی عمید
نسبت میان دو تن که یک نام داشته باشند؛ همنام؛ هماسم.
-
آسمان خراش
فرهنگ فارسی عمید
عمارت بسیاربلند با طبقات زیاد.
-
آش
فرهنگ فارسی عمید
۱. غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ میکنند. هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست، و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوانده میشود: آش آلو، آش انار، آش کدو، آش کشک، آش ماست، آش ماش.۲. مای...
-
آش ولاش
فرهنگ فارسی عمید
۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهمپاشیده.۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده.۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد.۴. مضطرب؛ بسیارناراحت.
-
آلاش
فرهنگ فارسی عمید
= آلش۱
-
ارتعاش
فرهنگ فارسی عمید
۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش.۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت میشود، مانند ارتعاش سیمها و تارهای آلت موسیقی.
-
ارتیاش
فرهنگ فارسی عمید
خوب شدن حال کسی.
-
استیحاش
فرهنگ فارسی عمید
ترسیدن؛ رمیدن.
-
اسکواش
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بازی شبیه تنیس که با توپ و راکت در یک چهاردیواری به عرض ۵/۱۸ و طول ۳۲ صورت میگیرد.
-
اش
فرهنگ فارسی عمید
۱. ضمیر متصل مفرد غایب بهمعنیِ او، بهصورت مفعولی: خواندش، بردش.۲. ضمیر اضافی که در بعضی کلمات همزۀ آن ساقط میشود: کتابش، چشمش. اگر کلمه به های غیرملفوظ ختم شود همزه باقی میماند: اندیشهاش، خانهاش. اگر به کلمهای ملحق شود که آخر آن الف ساکن است م...
-
اشکال تراش
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از هر کاری اشکال میگیرد؛ آنکه امری را دشوار سازد و سختگیری و بهانهجویی کند.
-
اغتشاش
فرهنگ فارسی عمید
۱. درهمبرهم شدن؛ آشفتگی.۲. شورش؛ ایجاد بینظمی در مخالفت با حکومت.۳. [قدیمی] پیدا شدن غلوغش و آلودگی در کسی یا چیزی.
-
الاش
فرهنگ فارسی عمید
= آلش۱
-
الماس تراش
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که الماس میتراشد؛ کسی که پیشهاش تراش دادن الماس است.۲. (صفت فاعلی) آنچه الماس را میتراشد.