لغتنامه دهخدا
خزم . [ خ َ ] (ع مص ) سوراخ کردن بینی شتر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خلیدن شتر. || ملخ را بسیخ در کشیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || (اصطلاح عروض ) زیادتی حرفی است یا دو کی در اول مصراع . متقدمان شعراء عرب استعمال کرده اند تمام معنی