خشایندهلغتنامه دهخداخشاینده . [ خ ُ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خوش آینده . به خوشی آورنده . (یادداشت مؤلف ).
خیساندهلغتنامه دهخداخیسانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نقوع و مصفای از هر داروی در آب قرار داده شده . (ناظم الاطباء). نقیع. منقوع . ترنهاده . (یادداشت بخط مؤلف ).
خساندهلغتنامه دهخداخسانده . [ خ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) خیسانیده و نقوع ودر داروها بیشتر استعمال کنند. (از ناظم الاطباء).
خیساندهmaceration 2واژههای مصوب فرهنگستانگیاه یا پودر آن که با هدف استخراج مادۀ دارویی در دمای محیط در درون حلّال قرار داده شده است
بخشایندهلغتنامه دهخدابخشاینده . [ ب َ ی َ دَ / دِ ] (نف ) رحمان و ترحم کننده . (ناظم الاطباء). رحمان . رحیم . حنّان . (منتهی الارب ). بخشش کننده و مرادف الرحمن است . (آنندراج ). جوانمرد و سخی . (ناظم الاطباء). کریم . (منتهی الارب ). راحم . عَفُوّ. (یادداشت مؤلف