خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشته‌شده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جست‌وجو را در فرهنگ‌های دیگر انجام دهید.
خشتک
/xeštak/
معنی
۱. قسمت میانی شلوار که دو پاچۀ آن به هم وصل می‌کند یا تکه‌پارچه‌ای که در این قسمت دوخته می‌شود.
۳. [قدیمی] تکه‌پارچه‌ای که در زیر بغل لباس دوخته می‌شد: ◻︎ پُر زَر و دُر گشته ز تو دامنش / خشتک زر سوزۀ پیراهنش (نظامی۱: ۱۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
gusset
-
جست‌وجوی دقیق
-
خشتک
لغت‌نامه دهخدا
خشتک . [ خ ِ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر خشت . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). خشتچه . خشت کوچک . || پارچه ٔ چارگوشه زیر بغل جامه . (از انجمن آرای ناصری ) (از برهان قاطع) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). بغلک . خشتچه . سوزه . سونچه . لبنةالق...
-
خشتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xeštak ۱. قسمت میانی شلوار که دو پاچۀ آن به هم وصل می‌کند یا تکه‌پارچه‌ای که در این قسمت دوخته می‌شود.۳. [قدیمی] تکه‌پارچه‌ای که در زیر بغل لباس دوخته می‌شد: ◻︎ پُر زَر و دُر گشته ز تو دامنش / خشتک زر سوزۀ پیراهنش (نظامی۱: ۱۳).
-
خشتک
فرهنگ فارسی معین
(خِ تَ) (اِمصغ .) پارچه ای که میان دو پاچه شلوار دوزند. ؛ ~ ِ کسی را جر دادن کنایه از: آبروی کسی را بردن ، به باد فحش و فضاحت گرفتن .
-
خشتک
لهجه و گویش تهرانی
تکه پارچه زیر بغل، و میانه شلوار .
-
خشتک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
gusset
-
واژه‌های مشابه
-
خِشْتَکْ
لهجه و گویش گنابادی
kheshtak در گویش گنابادی یعنی شلوار زیر ، آجر کوچک ، سنگ کوچک ، خِشْت
-
خشتک پیراهن
لغت‌نامه دهخدا
خشتک پیراهن .[ خ ِ ت َ ک ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بغلک . پارچه ٔ چهارگوشه زیر بغل . لَبِنَه . رجوع به خشتک شود.
-
خشتک درآوردن
لغت‌نامه دهخدا
خشتک درآوردن . [ خ ِ ت َ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) طرف را شدیداً منکوب کردن .
-
خشتک زر
لغت‌نامه دهخدا
خشتک زر. [ خ ِ ت َ ک ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب . (از برهان قاطع) : پر زر و در گشته ز تو دامنش خشتک زر سوزه ٔ پیراهنش .نظامی (مخزن الاسرار).
-
خشتک زرین
لغت‌نامه دهخدا
خشتک زرین . [ خ ِ ت َ ک ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب . (از برهان قاطع).
-
خشتک سرکشیدن
لغت‌نامه دهخدا
خشتک سرکشیدن . [ خ ِ ت َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در نزاع بسیار بیحیایی کردن .جار و جنجال بسیار راه انداختن . هنگامه بپا کردن .
-
خشتک شلوار
لغت‌نامه دهخدا
خشتک شلوار. [ خ ِ ت َ ک ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پارچه ٔ چهارگوشه میان تنبان و شلوار.
-
خشتک نما
لغت‌نامه دهخدا
خشتک نما. [ خ ِ ت َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب )وصف چمباتمه نشستنی که خشتک نشیننده نمایان باشد.
-
خشتک شلوار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xeštak طاری: xešdak طامه ای: xešdak طرقی: xešdak کشه ای: xešdak نطنزی: xeštak