ختاءلغتنامه دهخداختاء. [ خ َت ْءْ ] (ع مص ) باز ایستانیدن کسی از کار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کف . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة) (لسان العرب ).
ختائیلغتنامه دهخداختائی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب بختا که نام ناحیتی است بچین : ترک ختائی شده یعنی چو ماه زلف خطا بر زده زیر کلاه . نظامی .|| (اِ) هرپارچه ٔ راه براه . (یادداشت بخط مؤلف ) || نام نوعی آجر است که از آجر نظامی کوتاه ت
ختائیلغتنامه دهخداختائی .[ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل آقاجری کهکیلویه از ایلات فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88).
خطالغتنامه دهخداخطا. [ خ ِ / خ َ ] (از ع ، اِ) سهو و اشتباه . (ناظم الاطباء). نقیض صواب . (یادداشت بخط مؤلف ) : گرت سوی نخجیر کردن هواست گر از خانه نخجیر گیری خطاست . فردوسی .زین بیش شما را سوی م