خطکشی طولیline markingواژههای مصوب فرهنگستانخطکشی با رنگآمیزی یا هر روش دیگر که حد خطوط عبور را برای هدایت خودروهای عبوری مشخص کند
خط کشی کردنلغتنامه دهخداخطکشی کردن . [ خ َ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسیم خط. خط کشیدن . کشیدن خط. (یادداشت بخط مؤلف ).
خطکشی انتظارholding lineواژههای مصوب فرهنگستانخطکشی عرضی منقطع که وسایل نقلیهای که قصد ورود به تقاطع را دارند، در صورت لزوم به توقف، باید پشت آن بایستند