خفائرلغتنامه دهخداخفائر. [ خ َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَفِرةو خفر. رجوع به خَفِرة و خفر در این لغت نامه شود.
خفرلغتنامه دهخداخفر. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا. واقع در 52هزارگزی جنوب باختری سمیرم متصل براه مالرو خفر به شیبانی ، این دهکده کوهستانی و دارای 200 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
خفرلغتنامه دهخداخفر. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستانهای مرکزی بخش نطنز شهرستان کاشان . واقع در 7هزارگزی خاور نطنز، این دهکده کوهستانی با 530 تن سکنه است . آب آن از 6 رشته قنات و محصول آن غل
خفرلغتنامه دهخداخفر. [ خ َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در فارس . توضیح آنکه : چون رودخانه ٔ کوار داخل بلوک خفر شود آنرا رودخانه ٔ خفر گویند. آب آن شیرین و گواراست . (یادداشت بخط مؤلف ).
خفرةلغتنامه دهخداخفرة. [ خ َ ف ِ رَ] (ع ص ) شرمگین . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : امراءة خفرة. ج ، خَفائِر، خفرات .