خلافیلغتنامه دهخداخلافی . [ خ ِ / خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به علم خلاف . رجوع به علم خلاف ذیل خلاف شود.- مسائل خلافی ؛ مسائل مربوط بعلم خلاف : صادق را... با قاضی بلخ و مسأله های خلافی ... .(تاریخ بیهقی ).
خلفاءلغتنامه دهخداخلفاء. [ خ ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِخلیفة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). جانشین . قائم مقام : بزرگان امیران ، خلفاء... نیامده است که امیران خراسان مال صلاة بیعتی بازخواستند. (تاریخ بیهقی ). ذکر این کتاب بر اسماع آن خلفاء می گذشت . (کلیله و
خلفیلغتنامه دهخداخلفی . [ خ َ ] (ص نسبی ) پشتی . عقبی . چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی .(ناظم الاطباء). (از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ).