خلاقتلغتنامه دهخداخلاقت . [ خ َ ق َ ] (ع اِمص ) کهنگی . (غیاث اللغات ) (یادداشت بخط مؤلف ) : گاله ای که هیچ خلقش ننگریداز خلاقت آن کریم آنرا خرید. مولوی . || تمرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || دروغ . (از حواشی اقبالنامه ٔ وحید ص <spa
خلاقیتلغتنامه دهخداخلاقیت . [ خ َل ْ لا قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن . آفریدن . بوجود آوردن .
خلاقیتدیکشنری فارسی به انگلیسیcreativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality
کالهلغتنامه دهخداکاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی کالا است که اسباب و متاع باشد. (برهان )(غیاث ) (از آنندراج ) (شعوری ج 2 ورق 258 ب ). اثواب خانه . (شعوری ج 2