خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلش
/xaleš/
معنی
فرورفتن چیزی نوکتیز در بدن یا چیز دیگر: ◻︎ جانب دیگر خلش آغاز کرد / باز قزوینی فغان را ساز کرد (مولوی: ۱۵۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
penetration
-
جستوجوی دقیق
-
خلش
لغتنامه دهخدا
خلش . [ خ َ ل ِ ] (اِمص ) عمل خلیدن .(از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ) : جانب دیگر خلش آغاز کردباز قزوینی فغانی ساز کرد. مولوی .|| فرورفتگی چیزی بجایی بنحوی که مجروح گرداند، مانند فرورفتگی خار بعضو آدمی . || انقطاع . || اندیشه و گمان و شبهه . ||...
-
خلش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] xaleš فرورفتن چیزی نوکتیز در بدن یا چیز دیگر: ◻︎ جانب دیگر خلش آغاز کرد / باز قزوینی فغان را ساز کرد (مولوی: ۱۵۶).
-
خلش
فرهنگ فارسی معین
(خَ لِ) (اِمص .) فرو بردن چیزی باریک و نوک تیز در جایی .
-
خلش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
penetration
-
خلش
دیکشنری فارسی به عربی
لدغة
-
واژههای مشابه
-
خِلَشَ
لهجه و گویش گنابادی
khelasha در گویش گنابادی به معنای هیزم و چوب میباشد.
-
واژههای همآوا
-
خِلَشَ
لهجه و گویش گنابادی
khelasha در گویش گنابادی به معنای هیزم و چوب میباشد.
-
جستوجو در متن
-
puncture
مهندسی برق
خلش جرقه
-
penetration
شیمی
نفوذ ، رسوخ ، رخنه کردن ، تراسهش ، خلش
-
punctures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ ها، سوراخ، پنچر، خلش، سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی
-
puncture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنچر شدن، سوراخ، پنچر، خلش، سوراخ کردن، خلیدگی
-
لدغة
دیکشنری عربی به فارسی
نيش , زخم نيش , خلش , سوزش , گزيدن , تير کشيدن , نيش زدن