خلقیلغتنامه دهخداخلقی . [ خ ِ قی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به خلقت . طبیعی . گهری . گوهری . مادرزاد. مادرآورد. جبلی . فطری . خداداد. سرشتی . غریزی . موروثی . نهادی . (یادداشت بخط مؤلف ).
کج خلقیلغتنامه دهخداکج خلقی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کج خلق . عمل کج خلق . زشتخویی . تغیر. تشدد. (ناظم الاطباء).
خلقیدونیلغتنامه دهخداخلقیدونی . [ خ َ ] (اِ) نوعی از احجار کریمه از جنس عقیق . (یادداشت بخط مؤلف ).
خلقیدیقیلغتنامه دهخداخلقیدیقی . [ خ َ دی ] (اِخ ) ظاهراً ناحیت خلقیس است . رجوع به خلقیس در این لغت نامه شود. کان اصل ارسطوطالیس من المدینه التی تسمی اسطاغیرا و هی من البلاد التی یقال لها خلقیدیقی ممایلی بلادثراقیه بالقرب من اولنفس . (عیون الانباء ج 1 ص <span cla
خلقیسلغتنامه دهخداخلقیس .[ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است . کالسیس . رجوع به کالسیس در این لغت نامه شود.
خلقیات ارسطولغتنامه دهخداخلقیات ارسطو. [ خ ُ قی یا ت ِ اَ رِ / رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمت عملی ارسطو. مقابل حکمت نظری . (یادداشت بخط مؤلف ).
خلقیدونیلغتنامه دهخداخلقیدونی . [ خ َ ] (اِ) نوعی از احجار کریمه از جنس عقیق . (یادداشت بخط مؤلف ).
خلقیدیقیلغتنامه دهخداخلقیدیقی . [ خ َ دی ] (اِخ ) ظاهراً ناحیت خلقیس است . رجوع به خلقیس در این لغت نامه شود. کان اصل ارسطوطالیس من المدینه التی تسمی اسطاغیرا و هی من البلاد التی یقال لها خلقیدیقی ممایلی بلادثراقیه بالقرب من اولنفس . (عیون الانباء ج 1 ص <span cla
خلقیسلغتنامه دهخداخلقیس .[ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است . کالسیس . رجوع به کالسیس در این لغت نامه شود.
کج خلقیلغتنامه دهخداکج خلقی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کج خلق . عمل کج خلق . زشتخویی . تغیر. تشدد. (ناظم الاطباء).