خلیفیلغتنامه دهخداخلیفی . [ خ ِل ْ لی فا ] (ع مص ) مصدر دیگر است برای خلافت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ایستادن بجای کسی که از پیش تو بوده باشد. (تاج المصادر بیهقی ).
خلفیلغتنامه دهخداخلفی . [ خ َ ] (ص نسبی ) پشتی . عقبی . چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی .(ناظم الاطباء). (از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ).
خلفیلغتنامه دهخداخلفی . [ خ َ ل َ ] (ص نسبی ) متوالی . پی درپی . (ناظم الاطباء). (از: خَلَف عربی + یای نسبت فارسی ).