خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی . احدیداب . (یادداشت بخط مؤلف ): || لنگیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ): خماع ؛ خمیدگی
خمیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbend, bight, camber, crook, curve, decline, droop, droopiness, hunch, loop, ply, stoop
خفيقدیکشنری عربی به فارسیخردکردن , داغان کردن , پي درپي زدن , خراب کردن , خمير(دراشپزي) , خميدگي , خميدگي پيداکردن , باخميرپوشاندن , خميردرست کردن
Bendدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، خم، خمیدگی، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، زانویه، شرایط خمیدگی، گیره، خم کردن، خمیدن، منحرف کردن، کج کردن، تعظیم کردن، دولا کردن، کوشش کردن، بذل مساعی کردن، برگشتن
bendsدیکشنری انگلیسی به فارسیخم می شود، خم، خمیدگی، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، زانویه، شرایط خمیدگی، گیره، خم شدن، خم کردن، خمیدن، منحرف کردن، کج کردن، تعظیم کردن، دولا کردن، کوشش کردن، بذل مساعی کردن، برگشتن
خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی . احدیداب . (یادداشت بخط مؤلف ): || لنگیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ): خماع ؛ خمیدگی
خمیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbend, bight, camber, crook, curve, decline, droop, droopiness, hunch, loop, ply, stoop
خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی . احدیداب . (یادداشت بخط مؤلف ): || لنگیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ): خماع ؛ خمیدگی
دایرۀ خمیدگیcircle of curvatureواژههای مصوب فرهنگستاندایرۀ مماس بر یک خم در یک نقطۀ آن که خمیدگی آن با خمیدگی خم مفروض در نقطۀ تماس برابر است
تصحیح خمیدگیcurvature correctionواژههای مصوب فرهنگستانتصحیح گرانی مشاهدهشده برای جبران خمیدگی صفحة بوگه