خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنان
لغتنامه دهخدا
خنان . [ خ َ ] (ع اِمص ) رفاهیت .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خنان
لغتنامه دهخدا
خنان . [ خ ِ ] (ع اِ) ختنه . ختان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
خنان
لغتنامه دهخدا
خنان . [ خ ُ ] (ع اِ) بیماری بینی . || بیماری مرغ در گلو و در چشم . || زکام شتران . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- زمن الخنان ؛ نام علتی که در عهد منذربن ماءالسماء شتران بدان مردند.(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب )...
-
واژههای مشابه
-
کی خنان
لغتنامه دهخدا
کی خنان . [ ک َ خ ُ] (اِخ ) قریه ای به دهستان قاقازان قزوین واقع در شمال قریه ٔ آقبابا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
ذراعة
لغتنامه دهخدا
ذراعة. [ ذَرْ را ع َ ] (اِخ ) المعدیة: و من المجانین و الموسوسین و النوکی : ابن خنان و صباح الموسوس و... و منهم دُغَة و جهیزة و شولة و ذرّاعةالمعدیة. (ص 178 ج 2 از البیان والتبیین ).و در عقدالفرید آمده است که : النوکی من نساء الاشراف ، ذغة العجیله و ...
-
جاودان کبیر
لغتنامه دهخدا
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب که بلهجه ٔ استرآبادی است لغات محلی بسیار موجود است که برخی از آنها در ذیل ذکر میگردد: آمی ب...
-
اران
لغتنامه دهخدا
اران . [ اَرْ را ] (اِخ ) اقلیمیست در آذربایجان ، همانجا که امروز از راه تسمیه ٔ جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست . گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بی تشدید ...
-
کران
لغتنامه دهخدا
کران . [ ک َ ] (اِ) کنار باشد که در مقابل میان است . (برهان ). کناره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرف . لب . لبه . حاشیه . جانب . (ناظم الاطباء). سیف البحر. (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ماه دینار). مقابل میان : حیره شهرکی است برکران بادیه . (حدود العالم ...