خواعةلغتنامه دهخداخواعة. [ خ ُ ع َ ](ع اِ) آب بینی و دماغ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). مخاط و رطوبتی که از بینی آید. (ناظم الاطباء).
خواههلغتنامه دهخداخواهه . [ خوا / خا هََ / هَِ ] (اِ) عرضداشت . (آنندراج ). استدعاء. درخواست . عرض . || میل . خواهش . رغبت . || مقصود. مراد. (ناظم الاطباء). || آرزو. (آنندراج ).
خواعلغتنامه دهخداخواع . [ خ ُ ] (ع مص ) بانگ کردن که از بینی باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) تحیر. ماندگی . سرگردانی . پریشانحالی . آشفتگی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).