خودستالغتنامه دهخداخودستا. [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (نف مرکب ) فخور. (یادداشت مؤلف ). مدح کننده از خود. لاف زننده درباره ٔ خود. از خود تعریف کننده . به خود صفات و فضایل نسبت دهنده .
خودستاییلغتنامه دهخداخودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) : تاریکی جهل خودستایی است لااعلم عین روشنایی است . (تحفةالعراقین ).
خودستاییلغتنامه دهخداخودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) : تاریکی جهل خودستایی است لااعلم عین روشنایی است . (تحفةالعراقین ).
گنجلغتنامه دهخداگنج . [ گ ِ] (ص ) گیج و سرگشته و متحیر. (برهان ). ظاهراً مصحف «گیج » است . (حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کنج شود. || صاحب عجب و تکبر و خودستای . (برهان ).
ستایلغتنامه دهخداستای . [ س ِ ] (نف مرخم ) ستاینده . (شرفنامه ) : منم کریم ستای و تویی حکیم نواززهی سخا و سخن بر من و تو سهل وسلیم . سوزنی .ترکیب ها:- خودستای . خویشتن ستای . مرده ستای . نیکی ستای .
شاه بدخشانیلغتنامه دهخداشاه بدخشانی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) نام او ملاشاه و در شهر بدخشان متولد گردید و در کشمیر اقامت گزید و نزد «میان شاه » شاگردی کرد و خودستای بود. نصرآبادی صاحب تذکره (ج 3 ص 63) او را انتقاد کرده است . وی در سال <sp
گجلغتنامه دهخداگج . [ گ َ ] (اِ) نوعی از خاک باشد که آن را پزند و بدان عمارت سازند و خانه سفید کنند. با جیم فارسی هم آمده . (برهان ). گچ . جص : به سنگ و به گج دیو دیوار کردنخست از برش هندسی کار کرد. فردوسی .رجوع به فهرست ولف شود.
کنجلغتنامه دهخداکنج . [ ک َ ] (اِ) ملازه باشد و گوشت پاره ای است که از انتهای کام آویخته است . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ). ملازه باشد و آن زبان کوچک مشهور است یعنی گوشت پاره در منتهای کام آویخته . (آنندراج ) (از انجمن آرا). ملازه . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) : همی
خودستایی کردنلغتنامه دهخداخودستایی کردن . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) لاف درباره ٔ خود زدن . از خود مدح کردن . تحسین بیخود درباره ٔ خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خودستاییلغتنامه دهخداخودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) : تاریکی جهل خودستایی است لااعلم عین روشنایی است . (تحفةالعراقین ).