autonomousدیکشنری انگلیسی به فارسیخود مختار، مستقل، خودگردان، دارای حکومت مستقل، دارای زندگی مستقل، خودکاربطور غیر ارادی
مستقل ذاتيادیکشنری عربی به فارسیداراي حکومت مستقل , خودمختار , داراي زندگي مستقل , خودکاربطور غير ارادي , واحد کنترل داخلي